تحلیل و بررسی فیلم Pulp fiction


فردین نمیرانیان

           •◇◆□●□◆◇•


■بحث پیرامونی:

اول برم سراغ تارانتینو. متولد 1963 هستش. شغلش شاگرد ویدیو کلوپ بوده و بر خلاف افرادی نظیر دارن آرنوفسکی یا دیوید فینچر تحصیلات سینمایی نداشته. هر شب یه فیلم میبرده خونه میدیده و واسه همین شاید یکی از بهترین افرادی باشه که به فیلمهای مختلف تسلط داره. بعد از ساختن یکی دو تا نیمچه فیلم کوتاه و تفریحی. کارش رو در سال 92 با فیلم سگ های انباری شروع کرد. یه فیلمی هم داره به نام جانگو که خیلی خوبه اونم.... فیلمی که تقدیر بسیاری از منتقدین رو به همراه داشت. بسیاری از منتقدین اون رو آغازگر سینمای پست مدرن دونستند با اون فیلم و به خاطر همون بود که ستارگان سینمای هالیوود برای پالپ فیکشن باهاش همکاری کردند. در مورد فیلمهاش هم بعد از پالپ فیکشن که مفصل توضیح میدم یه فیلم ساخت به اسم جکی برون با بازی جالب دنیرو. بعد از اون رفت سراغ دو قسمت کیل بیل. خودش کیل بیل رو ادای دینی عنوان میکنه به فیلمهای درجه دوی سینما. و نکته جالب اینکه توی تموم فیلمهاش المان های خیلی زیادی هست از رد پای فیلمهای مشهور. بعد از اون چند تا کار پراکنده انجام داد تا سال 2007 که فیلم death proof رو ساخت. و این فیلم حتی به نظر خودش فاجعه بود. تارانتینو اما در سال 2009 با فیلم حرامزاده های لعنتی به سینما برگشت

بازی بی نظیر آقام کریستف والتز که الحق استاد هنرپیشه نقشه دوم مرد هستش به عنوان سرباز نازی شاهکار بود 

والتز در فیلم جانگو در سال 2012 هم باهاش همکاری کرد و دومین اسکارش رو هم گرفت.

علاقه ی خاصی تارانتینو به سبک وسترن و فیلمهای اکشن داره.

ما تقریبا توی همه ی فیلمهاش خونریزی و کشته شدن رو میبینیم با این تفاوت که این صحنه ها شبه کمدی هستند اکثرا به غیر از بیل را بکش البته 

در واقع این سبک خونریزی خنده دار رو در سینما باب کرد. ایشون علاقه ی بسیار شدیدی هم به اما ترومن هنرپیشه ی زن پالپ فیکشن داره و گفته دوست داره باهاش ازدواج کنه.


■بحث مختصر حاشیه ای در مورد پالپ فیکشن:


پالپ فیکشن در بدترین سال ممکن به سینما اومد

سالی که در رقابت با فارست گامپ و شاوشانگ ریدامپشن بود برای اسکار. بنابراین فقط یه اسکار نصیبش شد. اما همین بس که منتقدین در مورد این فیلم میگن: 

تاریخ سینما قبل از پالپ فیکشن، تاریخ سینما بعد از پالپ فیکشن 

در واقع فیلم بی نهایت ماندگار و تاثیر گذار سینما هستش. در طول بحث به فاکتورهای مختلف اشاره میکنم. فقط این نکته رو بگم که اولین فیلمی بود که فیلمنامه غیر خطی داشت

در واقع فیلمنامه از زمان A به زمان B نمیرفت 

قاطی بود

کسانی که فیلم ممنتو، عشق سگی، بابل یا 21 گرم رو دیده باشند اونها هم فیلمنامه ای غیر خطی دارند.


■ تخصص تارانتینو در نکات ریز هستش:

یه مثال خنده دار میزنم. برگردید و فیلم رو از نو ببینید

اینبار دقت کنید که وینست وگا با بازی جان تراولتا سه بار به دستشویی میره و هر بار که برمیگرده یه اتفاق خیلی مهم افتاده. بار اول که در فیلم میبینیم وقتی میاد بیرون زن رییسش اور دوز کرده. بار دوم که در اصل بار آخرش باشه کشته میشه 

و دقیقا طبق اشاره آقای حجازی بار سوم متوجه میشه میخوان رستوران رو بدزدند. قبل از پالپ فیکشن نداشتیم که کسی بمیره ولی کمدی باشه. اما توی پالپ فیکشن صحنه ای که تیر اشتباهی شلیک میشه و مغز یارو میپاشه بیننده حتی شاید قهقهه بزنه. فیلم پر از دیالوگ های ناب هستش. دیالوگ لزوما نباید آموزش دهنده باشه. مثل دیالوگ های مورگان فریمن تو فیلمهای مختلف. اما باید کوتاه مختصر و جالب باشه. تقریبا تک تکشون عالیه دیالوگها خیلی ناب و البته سطحی اتفاق می افتن نمیدونم چرا...

یه جورایی به کل و اساس فیلم مربوطه. چون پارانتینو توی این فیلم بیشتر یک تم اجتماعی رو دنبال میکنه. موزیک های انتخابی عامیانه هستش. و حتی دیالوگ هاش. دقیقا متناسب. بهترین دیالوگش بنظرم . همونه که سامئول ال جکسون دوبار تکرارش میکنه و بعد از هر مرتبه دو اتفاق کاملا متفاوت می افته. همون دعایی که از تورات میخونه....

یه بار بعدش میزنه یارو رو تیف میکنه. من بیشتر از همه اون دیالوگی رو دوس دارم که بوکسوره با موتور میره دنبال دوست دخترش 

دوست دخترش بهش میگه این موتور مال کیه

میگه این موتور نیست، فلان چیزه، دقیق اسمش یادم نیست 

میگه خب این فلان چیز برای کیه

میگه برای زد هستش

میپرسه زد کیه؟

_Zed is dead baby. Zed is dead.


■ یه نکته ی جالب:

صحنه ی رقص فیلم به عنوان بهترین صحنه رقص تاریخ سینما بارها و بارها انتخاب شده.


■ چند تا دیالوگ ماندگار دیگه داره فیلم:


اونجایی که سرهنگ در مورد ساعت و رسیدنش صحبت میکنه. به نوعی به تمسخر میگیره ساعت رو. دیالوگ در مورد همبرگر و سس مایونز و اینا عالیه.

صحبت در مورد ماساژ پا عالیه. تعریفای متفاوت جولز و وینست از وقایع هم خودش دنیایی بود. درباره معجزه و ... .

این مدل دیالوگها هنوز هم کاربرد زیادی دارن

مثلن واسه دوره ی تکاور توی ارتش دقیقا همچین برداشتی از ساعت و زمان دارن... .

صحبت با اون دو نفری که میخوان بکشن عالیه 

جایی که بهش میگه بگو رییسم چه شکلیه. یارو هی میگه وات؟

یکی از بهترین هاش صحنه ای هست که میخوان آدرنالین تزریق کنند. میگه بیا بزن

میگه هر وقت من یه دختر آوردم تو خونت که اوردوز کرده بود من میزنم.


■ فیلم پر از زیر لایه های معنی هستش. این فیلم از خیلی ابعاد قابل بررسی هستش. صحنه ی صحبت با بوکسوره. میگه یه چیزی میسوزه اون غرورته 

لعنت بهش

ولش کن.

بعدش که داره یارو میزنه میگه میسوزه نه

این غرورته.

نوع نمایی که دارن صحنه ی اول صحبت با بوکسور رو فیلم برداری میکنند شاهکاره.

این فیلم هر کاراکترش 

هر دیالوگش 

هر نمای فیلمبرداری ش 

جای حرف داره. شک نکنید فیلمی که این همه تاثیر گذاره باید هم اینچنین باشه.

یه موضوع جالب بگم 

این فیلم نخل طلای کن رو برد.

رقیب این فیلم فیلم قرمز از سه گانه ی رنگ ها بود

سه گانه ی رنگ ها واقعا شاهکار بی نظیری هستش. و فیلم قرمز آخرین فیلم کیشلوفسکی بود. منتقدین خیلی بحث داشتند سر این دو فیلم. اما داوران به پالپ رای دادن. موقعی که تارانتینو جایزه رو میگیره رو به سن و منتقدین یکی از انگشت های هر دستش رو در جواب انتقادات بهشون نشون میده. چه میشه کرد

تارانتینو هستش دیگه!!


            •◇◆□●□◆◇•