مجله ی ادبی-هنری

۳ مطلب با موضوع «نقطه بداهه» ثبت شده است

بداهه سرایی مشترک نق.طه

بداهه سرایی مشترک مجله ی ادبی-هنری نق.طه

1394/5/17


         •◇◆□●□◆◇•


علیرضا کاظم پور:

مردمان چشمهایت,روشنی از دور بود...

درسیاهی,های این شب...جرعه ایی ازنور بود...

فاطمه اسدنژاد:

چلچراغ قصرهاتان روزوشب جاوید باد

لامپ های زندگیّ ما همیشه کور بود

علیرضاکاظم پور:

چشمهایی این چنین عاشق,کش ومجنون ومست....

برسیاه قلب تو...چون وصله ایی ناجور بود...

فاطمه اسدنژاد:

درشعار انتخاباتی برادرهای ما 

راهشان از کلبه ی ویرانه ی ما دور بود

علیرضاکاظم پور:

هم لبت شیرین وهم گویاکلامت تیز بود...

نی توان گفتن دهان..کو لانه ی زنبور بود!!!

زهره نوروزی:

ما به دنبال عسل دل رابه هرکندو زدیم

آه کندو خالی ازشهدوپراز زنبوربود

فاطمه اسدنژاد:

فتنه برپا میکند یک شال سبز بی بهار

آش های پخت این کشور همیشه شور بود

علیرضاکاظم پور:

از همان روز ازل دل های مارا "حد"زدند 

عاشقی وامانده بود وعشق هم مهجور بود...

مهدیه فتاحی:

این غرور مسخره ما را جدا انداخت...آه

مثل من از گفتن حرف دلش معذور بود

علیرضاکاظم پور:

درتولد بود گویا "مهدیه"امشب ولی...

نقل وشیرینی ومیوه...سور وساتش...جور بود!!!

فاطمه اسدنژاد:

اشکهای دخترک می ریخت با ابر بهار

رشته ی تحصیلی اش هم مثل شوهر زور بود

نیلوفر حسینی:

رفته و پشت سرش گور خودم را کندم و...

زیر لب بازمزمه میگفت که مجبور بود

فاطمه اسدنژاد:

بی نصیب از کیک هستیم و خیالی نیست چون

مهدیه جان لااقل امشب کمی مسرور بود

علیرضاکاظم پور:

عشق را حکمی نباشد غیر درد و غیر مرگ...

لیلی اش محکوم شد...مجنون او مامور بود...

فاطمه اسدنژاد:

لامپ ها کم مصرف و هرروز خاموشی چرا

آرزوهامان همیشه دسته جمعی گور بود؟

علیرضاکاظم پور:

خدمت سربازی ام پربود از هر خاطره

هم نگهبانی برجک...هم غذا کافور بود...

مهدیه فتاحی:

رتبه مثل رمز کارت شارژ در آمد از آب

درس میخواندیم اما مشکل از کنکور بود

نیلوفر حسینی:

ماهی دیوانه ی من را به قلابی زد و..

طفلکی دور سر سرخش نگاه تور بود

علیرضاکاظم پور:

دختر همسایه مان هم حیف شد زودی عروس!

چشمهایش سبز بود و رنگ مویش بور بود!!

نیلوفر حسینی:

پشت چشمان تو صفی از سیاهی لشکر

با سپاهی تحت امر خنجر تیمور بود

فاطمه اسدنژاد:

من به کفرم راضی ام وقتی که شیخ شهرمان

در تمام طول سجده مست چشم حور بود

مهدیه فتاحی:

دل از اول از تو و دنیای تو راضی نبود...

گفت :"باید رد شوی..." خواهش که نه دستور بود

علیرضاکاظم پور:

بازهم این قوم و تکرار سیاهی گناه

گوییا موسی گذارش رو به سوی طور بود...

نیلوفر حسینی:

مثل یعقوبم که یوسف را ندید و سالها

وقت برگشت توچشمان سیاهم کور بود

فاطمه اسدنژاد:

گفت باید رد شوم از بندها و پند ها

دختری سرسخت و عصیان پیشه و مغرور بود

زهره نوروزی:

آرزو دارم رضاخان باشدو درکشورم 

کشف تو جای تمام روسری ها زور بود

مهدیه فتاحی:

آرزوی مرگ دارد بی تو جدی میشود

تا تو بودی هرچه غیر از عشق بی منظور بود

نیلوفر حسینی:

یاد لبهای تو افتاده میان جام من

توی لبهای تو باغ شونی انگور بود

فردین نمیرانیان:

سخت است او رد شود شب تا سحر گریه کنی

هی بگویی با خودت: ساده که نه!! مجبور بود

زهرا حاج محمد کریمی:

رفتم و اما ندانستی که از ترس پدر

گردنم از موی نازک تر،بر ساطور بود

          •◇◆□●□◆◇•

۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه فتاحی

بداهه سرایی مشترک مجله ی ادبی هنری نقطه

بداهه سرایی مشترک مجله ی ادبی-هنری نق.طه

1394/5/10


           •◇◆□●□◆◇•


پرهام طلایی:

عشق زدستان تو پرمیکشد

تا قلم شعر به بر میکشد

مهدیه فتاحی:

باد که می آمد و همراش بوت

پای نفس ها به خطر میکشید

بی تو زمان لنگ تر از لنگ بود

گریه ی شب ها به سحر میکشید

مادرم از دود سرش رفته بود

آه ز سیگار پدر میکشید

پرهام طلایی:

رشته تسبیح مرا میگسست

پای مرا سمت خطر میکشید

نیلوفر حسینی:

بال گرفتی و همه پنجره 

سمت خیالات تو پر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

،شعر هم از خاطره ها رفته بود

مرگ مرا تنگ به بر میکشید

زهره نوروزی:

زاویه دیدمرا بست ورفت

چشم تو وقتی که وترمیکشید

مهدیه فتاحی:

عصر رسیدست که یک استکان

از غزل گرم تو سر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

از غم این شهر همه رنگ .رنگ 

 کار من آخر به سفر میکشید

نیلوفر حسینی:

دخترکی در همه نقاشی اش

پای پدر را لب در میکشید

سید احمد مغربی (سام):

گرمی اندام تو آدم ربا ! 

دست مرا سمت کمر میکشید!

مهدیه فتاحی:

هر کسی از مادر خود قهر کرد

پای سفر را به هنر میکشید

پرهام طلایی:

وای از این سید اقلیدیم

کار غزل را به کمر می کشید

نیلوفر حسینی:

نیمه ی افسار مرا زندگی

در دهن مردم خر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

باز دلت نقشه برای زنِ

کور و کر و عاشق و خر میکشید

مهدیه فتاحی:

بر سرمان بهمنی از درد ها

جرم پدر بود و پسر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

عشق دراین دام فقط دانه بود

زندگیش رابه شرر میکشد

سود فدای سر بی صاحبت

عاشق این قصه ضرر میکشید

مهدیه فتاحی:

باز قلم دست غزل داده بود

صورت شب را به نظر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

سوخته بودند نهالان ناز

توی خیالات ثمر میکشد

محمد میرزایی:

کاش که این زندگی لعنتی 

بخت مرا هم دم در می کشید

نیلوفر حسینی:

قهوه ی فنجان مرا چشم یک

دختر دیوانه قجر میکشید

پرهام طلایی:

باز قلم دست تو افتاده بود 

شکل مرا صورت خر میکشید

مهدیه فتاحی:

گفت غزل های مرا کش نده

یک نفر آن سوی فنر میکشید

پرهام طلایی:

سید ما خنده زنان بود وشاد 

گاهگهی شکلک و سر می کشید

زهره نوروزی:

خانه رویایی مان خوب بود

حیف که درنقشه "دودر" میکشید

نیلوفر حسینی:

گریه ی روی تشکم را فقط

خشکی هر ملحفه تر میکشید

فاطمه اسد نژاد:

ناله همان بود که با اشک و آه

ازجگر خویش( قمر) میکشید

مهدیه فتاحی:

پیکر بی جان درخت چنار

دست به بازوی تبر میکشید

محمد میرزایی:

آنکه از اول نکشید انتظار 

آخر سر رنج سفر می کشید

سید احمد مغربی (سام):

شعر مریضیست که با آمبولانس 

در سرم آژیر خطر می کشید




            •◇◆□●□◆•

۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مهدیه فتاحی

بداهه سرایی مشترک مجله ادبی هنری نقطه

بداهه سرایی


بداهه سرایی مشترک مجله ی ادبی - هنری نقطه
اواخر 3 و اوایل 4 خرداد 94

کلمات پیشنهادی: آلود،آلود،آلود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن

علی بهمنی:
آلودگی پالوده ی ما را نیالوده ست
این را زمین در گوش دریاهاش فرموده ست

تردید سهم اسمان ابی کمرنگ
و تیرگی سهم زمینِ بی رمق بوده ست

عمری فقط رو راست بودیم و کم اوردیم
عمری فقط خوردیم از دست شما رو دست

9203:
از من به تو هرگز نیاید هیچ آسیبی...
چون می نشاید هیچ وقت,ببریده چاقو دست

نیلوفر حسینی:
لطفا کمی ارامتر بی من قدم بردار
بی تو برای مرگ من باور بکن زوداست

علی بهمنی:
هرگز نخواهد شد قدمگاه قدمهایش
وقتی دلت مثل گلیم و فرش فرسوده ست

‪+98 936 ... 9203‬: 
من هیچ وقت معنی کارش را نفهمیدم...
با پا مرا پس میزند...پس میکشد اودست...

نی میشناسد قلب ونی معشوق و نی احساس...
در سینه اش یک معده وچندتکه از روده است

زهره نوروزی:
مانندآتش در زمستان منی اما
افسوس سهمم ازشماخاکستر و دودست

ذبیح جلیلی :
تقدیر من تقدیر یک مرد خیالی بود
مردی ک رویاهایتان را سخت آلوده ست

9203:
بعد از تو حتی یک نفس جرمی خطرناک است
هوای شهرم چند وقتی هست,آلوده است!!!

نیلوفر حسینی:
میسوزم و خاکسترشعرمرا چشمت..
اتش گرفتم دست تو مانند نمرود است

9203:
گویم تو را من یک نصیحت ای ذبیح,ای مرد! 
از وزن گفتن در گروه نقطه...بیهودست!!

عباس قدمی یزدی:
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن...
یعنی علی بهمنی ما را بفرموده است

زهره نوروزی:
آمین تو مرغی دقیقا شکل کرکس بود
آری دعاهای من بیچاره بیهوده است

ذبیح جلیلی:
چشم از نگاهم برنداری دختر یزدی
بردار چشمت را ببین ک مرد نابود است

9203:
چون مشورت خواهی,دمی باپیرما بنشین!
چون قبل ما این راه را بسیار پیمودست

نیلوفر حسینی:
هرگز نمیفهمی چه حال مبهمی دارم
وقتی که خطتت را گرفتم گفت مسدود است

9203:
رو قدر مادر رابدان ودست هایش گیر...
هرقدر این مادر,علیل وپیر وفرسودست


ذبیح جلیلی:
حالا منم حالاتویی دست از سرم بردار
انگار اصلا قلب من چیزی نفرمود ست


نیلوفر حسینی: 
مهدی نیا مهدی نیا مهدی نیا اینجا
هرروزمان پاسوزپای  روز مولود است

بهاالدین محمد وحیدی:
با رفتنت یک لحظه من را پیر کردی رفت 
در سن و سال من شکستن یک کمی زود است

9203:
دست از نصیحت درسرای کور و کر بردار
در گوش هاشان پنبه و...رویش گل اندودست

نیلوفر حسینی:
وقتی تومیگویی که من رادوست باورکن
در اسمان کوچک من صحنه محدود است

9203:
ای دوستان امشب کمی باهم هم آوا شیم
از قطره ها...از قطره ها...از قطره ها...رود است...

زهره نوروزی:
لعنت به دنیایی که درآن اهل قبرستان
دورازتمام دردها آرام وآسوده ست

ذبیح جلیلی:
من بچه تنبل تو معلم مادرم میگفت
این بچه از روزی که یادم هست مردود است

عباس سلیمی:
ای بی طرف، ای خوب، ای زیبای با انصاف
مثل تو در دنیا فقط مسعود بهنود است


۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین سین نقطه